کسی که روزگار را با دیده بدبینی و انکار بنگرد و از روی خشم لب به ملامت روزگار بگشاید، ملامتش به درازا می کشد و از آن خیری نمی بیند]5[
شرح کوتاه:
زمان، بستر وقوع یک امر یا حادثه ای است که در آن موقع مخصوص و زمان ویژه، صورت می گیرد و خود زمان در وقوع آن، کوچک ترین دخالت و نفوذی ندارد، بلکه عوامل گوناگون دیگری در وقوع آن، دست به دست هم داده و آن را به وجود آورده اند. کسی که از پی جویی عوامل حقیقی غفلت ورزیده و نظر خود را به عوامل غیرحقیقی متوجه ساخته است، طبیعی است که دچار اشتباه خواهد شد و این اشتباه، او را به اشتباه های دیگری نیز خواهد کشاند، به حدی که او را به مثابه یک فرد خیالی یا سوفسطایی درخواهد آورد و در زندگی دچار بحران های روحی و مشکلات عاطفی خواهد نمود و از شماتت، کوچک ترین بهره ای نخواهد برد. بدبینی به روزگار، جز ایجاد نفرت و دور شدن از حقایق زندگی و سرد شدن از ابزار و عوامل توفیق و پیشرفت، ثمر دیگری نخواهد داشت. ]6[
***********
اَلْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسانِهِ
شخصیت انسان، در زیر زبان او نهفته است. ]7[
شرح کوتاه:
سخن هر فرد، معیار عقل و میزان درک و فهم اوست که به وسیله اظهار آن، حدود عقل و درک او روشن می گردد. شایسته است که انسان با برگزیده گویی و دقّت و تأمّل در سخنان خود، به توانایی عقلی خود، کمک و یاری رساند و خود را از خطرات و انحرافات زبان، مصون دارد.
در حقیقت کم گویی، ننگ ها را می پوشاند و آدمی را از لغزش ها بازمی دارد. آدمی در زیر زبان خود پنهان است و زبان است که راز آدمی را فاش و سرّ نهانی او را آشکار می سازد]8[
***********
مَنْ أَصْغی اِلی ناطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَاِنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللهِ، فَقَدْ عَبَدَ اللهَ وَ اِنْ کانَ النّاطِقُ ینْطِقُ عنْ لِسانِ اِبْلیسِ فَقَدْ عَبَدَ اِبْلیسَ
کسی که به سخن گویی گوش فرامی دهد، او را پرستش کرده است، بنابراین اگر او از خدا سخن می گوید، در واقع خدا را پرستش کرده است و اگر از زبان ابلیس، سخن می گوید، ابلیس را مورد ستایش قرار داده است.]9[
شرح کوتاه:
سخن هرچه باشد و از هر کسی صادر گردد، اثر خاص خود را دارد و گوش فرادادن به سخنان این و آن، معمولاً با اثربخشی آن در دل آدمی همراه است و ازآنجا که اهداف سخن گویان مختلف است، جمعی سخن گوی حقّند و جمعی دیگر، سخن گوی باطل و ناروا؛ خضوع در برابر هر کدام از این دو گروه، یک نوع کرنش و پرستش است، چون روح پرستش چیزی جز تسلیم نیست. بنابراین آنان که به سخنان حق گوش می دهند، پرستندگان حقّند و آنان که به سخن گویان ناحق و باطل گوش فرامی دهند، پرستندگان باطلند. پس لازم است از رونق دادن محفل سخن گویان باطل پرهیز نمود و اجازه نداد که سخنان واهی آنان از مجرای گوش به اعماق دل و جان انسان برسد. ]10[
___________________________
پی نوشت:
[1]. ابن صباغ، الفصول المهمه، چاپ سنگی، 1303، ص 257.
[2]. عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، چهارده نور پاک، قم، نوید اسلام، 1381، ج 2، صص 1512 و 1513.
[3]. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمّه فی معرفة الائمه، بیروت، دار الأضواء، ج 3، ص 161.
[4]. عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، چهارده نور پاک، ج 2، ص 1521.
[5]. گروهی از نویسندگان، موسوعه للامام الجواد (علیه السلام)، قم، مؤسسه ولی عصر، 1419 هـ .ق، ج 2، ص547.
[6]. چهارده نور پاک، ج 2، ص 1515.
[7]. موسوعه للامام الجواد(علیه السلام)، ج 2، ص 547.
[8]. چهارده نور پاک، ج 2، ص 1516.
[9]. حسن بن علی ابن شعبه حرّانی، تحف العقول عن آل الرّسول، ترجمه: بهراد جعفری، ، نشر صدوق، 1377، ج 2، ص 332.
[10]. چهارده نور پاک، ج 2، ص 1513.
منبع : مجله اشارات - آذر 1387
صفحات: 1· 2