در نزدیکی کربلا روی تپه ها نشسته بودند و می گریستند و برای سلامتی و پپروزی امامشان دعا می کردند اما هیچ کدامشان به سمت سپاه امام نرفتند…
چه فرقی می کند که درمقابل امام شمشیر زده باشی یا دشمن امام را با سکوت یاری کرده باشی؟
بیایید در ماه محرم اگر زنجیر می زنیم، قبل از آن زنجیر غفلت از پای خود بازکرده باشیم…
اگر که سینه می زنیم ، قبل از آن
سینه دردمندی را از غم و آه پاک کرده باشیم…
خوب است اگر اشکی می ریزیم، اما قبل از
آن اشک از چهره ی مظلومی پاک کرده باشیم …
آن وقت می توانیم با افتخار بگوییم : یا حسین (علیه السلام)
موضوعات: "پژوهش" یا "فرهنگی" یا "مسابقات" یا "تحقیقات طلاب"
روزی که کاروان امام حسین علیهالسلام به کربلا رسید، روز دوم محرم سال ۶۱ هجری قمری بود. پس از این روز، کار بر آنان سخت شد و هر روز محاصره سپاه کوفه تنگتر و بر تعداد آنان افزوده میشد.
امام حسین علیهالسلام در روز اول محرم با سپاه حر دیدار کرد و حر و سپاه او توسط امام از آب سیراب شدند.
نقل شده که ظاهرا در اول محرم بوده که کاروان حسینی در حرکت بودند و امام علیهالسلام در صبحگاه دستور دادند که ظروف و مشکها را پر از آب کنید، حرکت کردند، ناگهان یکی از یاران امام با صدای بلند تکبیر گفت، و گفت از دور نخلستانی پیداست.
امام فرمود چه میبینید؟
عدهای گفتند نخلستان نیست گوشهای اسب از دور چنان مینماید که نخل است. آنها نزدیک شدند تعداد هزار سواره نظام به فرماندهی حر، مأمور از طرف عبیدالله بن زیاد لعنة الله علیه.
امام به یارانش فرمود: از آنها پذیرایی و آنها را که تشنهاند سیراب کنید. [1]
تا روز دوم، حر، اصرار داشت حضرت را همراه کاروان به سوی کوفه ببرد، بین امام و حر گفتوگوهایی صورت میگرفت و امام علیهالسلام وقت نمازها، نماز را اقامه میکرد و سپاه حر نیز با حضرت و به اقتدا به امام، نماز جماعت میخواندند.
بدین ترتیب امام پس از نماز ظهر و عصر بر آنها موعظه و اتمام حجت مینمود. حر نیز به خواسته و مأموریت خود پافشاری میکرد اما امام علیهالسلام از قبول درخواست او امتناع میکرد.
حر به امام عرض کرد که در این واقعه اگر بر مخالفت اصرار و پافشاری کنی، تو و همراهانت کشته میشوید.
حضرت در این حال به شعر یکی از صحابه استناد فرمود و گفت تو مرا از مرگ میترسانی مرگ بر جوانمرد عار نیست، وقتی آرزوی حق و قصد دفاع از حق را داشته باشد و جهاد کند…
وقتی حر این اشعار را از امام شنید به کناری رفت و با سپاه خود حرکت کرد امام نیز با قافله خود در حرکت بودند تا به منزلگاه بیضه رسیدند.
امام برای اتمام حجت خطبهای خواند و اهداف خویش را آشکار نمود و با استناد به سخنان پیامبر اکرم(ص) فرمود که هر کس سلطان ستمگری را بنگرد که حرام خدا را حلال میکند و عهد شکن است، بر مسلمانان است که در مقابل او اعتراض کند. [2]
در مسیری که امام از مکه حرکت کرد روز هشتم ذی حجه تا رسیدن به کربلا با افراد و کاروانهای مختلفی دیدار و ملاقات داشت.
از جمله این دیدادها دیدار با عبدالرحمن حر بود که امام از او خواست به کاروان کربلا بپیوندند او امتناع کرد و اسب خود را به امام پیشکش نمود.
حضرت امتناع از قبول کرد.
در آخر شب جوانان را دستور داد تا مشکها را پر از آب کنند، سپس دستور داد از منزل قصر بنی مقاتل حرکت کنند حرکت کردند، حضرت بر پشت اسب خود چرتی زد، و بیدار شد و فرمود «انا لله و انا الیه راجعون» دوبار کلمه استرجاع بر زبان آورد، در این حال فرزندش علی اکبر به پیش او آمد و علت را پرسید.
حضرت فرمود: فرزندم در عالم رویا دیدم که سوارهای ندا داد مرگ بر دیدار اهل کاروان میآید، و اهل کاروان به سوی مرگ در شتابند.
علی سئوال کرد: ای پدر آیا ما بر حق نیستیم، فرمود: فرزندم ما بر حقیم و بازگشت بندگان به سوی خداوند است،
اکبر عرضه داشت: پس ای پدر مهربانم چه باکی از مرگ داریم امام از کلام علی خوشحال شد و دعایش کرد. [3]
وقتی صبح شد کاروان حسین نماز صبح را خواندند و حرکت کردند. یاران حر، به سوی آنان آمده تا کاروان را به سوی کوفه بکشند، آنها امتناع کردند و زهیر گفت مولای من با همین سپاه کم، نبرد کنیم که شکست آنها برای ما سهل است.
امام فرمود: من هرگز آغازگر جنگ نخواهم بود.
در این روز پیکی از کوفه آمد و کاروان حسینی؛ با اصرار حر به سوی نینوا در حرکت بودند به شهر و یا آبادی غاضریه رسیدند.
پیک از سوی عبیدالله برای حر پیامی آورد، که حسین را یا وادار به بیعت کن یا در سرزمین بدون آب و علف و بدون قلعه و پناهگاه فرود آور و منتظر دستور بعدی باشد.
حر امام را از مضمون نامه آگاه کرد. امام فرمود ای حر ما را رها کن در این قریه اقامت کنیم، حر پاسخ داد این مرد جاسوس و پیک عبیدالله است که کارهای مرا زیر نظر دارد، من از خواسته تو معذورم.
امام و یارانشان، حرکت کردند و به دشتی بـی آب و علف رسیدند.
اسب امام ایستاد، امام فرمود نام این زمین چیست، زهیر گفت: نامهای مختلف دارد، یکی از نام هایش عقر و نام دیگرش کربلا است.
امام فرمود: اینجا قافله را نگه دارید و خیمهها را بپادارید این جا نامی است آشنا، وقتی با پدرم به سوی صفین میرفتیم اینجا استراحت کرد و از خواب بیدار شد و گفت در خواب دیدم این دشت پر از خون است و حسین در آن خون غوطهور است.
شیخ عباس قمی از کتاب ملهوف نقل کرده در روز دوم سال 61 حضرت امام حسین علیهالسلام به زمین کربلا ورود فرمود و چون به آن زمین رسید، پرسید که این زمین چه نام دارد؟ گفتند: کربلا مىنامندش. چون نام کربلا شنید گفت: «اللهُمَّ إنّی أعوذُبِک مِن الکَربِ وَالبَلاء».
پس فرمود: این موضع کرب و بلا و محل مِحنت و عنا است، فرود آیید که این جا منزل و محل خیام ما است. این زمین جاى ریختن خون ما است و در این مکان قبرهاى ما واقع خواهد شد. [4]
روزی که کاروان امام حسین علیهالسلام به کربلا رسید روز دوم محرم سال 61 هجری قمری بود. پس از این روز، کار بر آنان سخت شد و هر روز محاصره سپاه کوفه تنگ و تعداد آنان افزوده میشد به نحوی که امام علیهالسلام جنگ را قطعی میدانست. [5]
پاورقی:
[1]. شیخ مفید، الارشاد، چاپ اول، قم، آل البیت، 1414، ج2، ص 77 ـ 78.
[2]. شیخ مفید، همان، ص 82.
[3]. شیخ مفید، همان، ج2، ص 83 - 84.
[4]. شیخ عباس قمی، وقایع الایام، ص 222
[5]. مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم.
باید آسیبشناسى کنیم؛ یعنى توجه به آسیبهائى که در این زمینه وجود دارد و جستجو از علل این آسیبها. البته ما اینجا نمیخواهیم مسئله را تمامشده فرض کنیم؛ فهرستى مطرح میکنیم: چرا فرهنگ کار جمعى در جامعهى ما ضعیف است؟ این یک آسیب است. با اینکه کار جمعى را غربىها به اسم خودشان ثبت کردهاند، اما اسلام خیلى قبل از اینها گفته است: «تعاونوا على البرّ و التّقوى»، یا: «و اعتصموا بحبل اللّه جمیعا». یعنى حتّى اعتصام به حبلاللّه هم باید دستهجمعى باشد؛ «و لا تفرّقوا». چرا در برخى از بخشهاى کشورمان طلاق زیاد است؟ چرا در برخى از بخشهاى کشورمان روى آوردن جوانها به مواد مخدر زیاد است؟ چرا در روابط همسایگىمان رعایتهاى لازم را نمیکنیم؟ چرا صلهى رحم در بین ما ضعیف است؟ چرا در زمینهى فرهنگ رانندگى در خیابان، ما مردمان منضبطى به طور کامل نیستیم؟ این آسیب است. رفتوآمد در خیابان، یکى از مسائل ماست؛ مسئلهى کوچکى هم نیست، مسئلهى اساسى است. آپارتماننشینى چقدر براى ما ضرورى است؟ چقدر درست است؟ چه الزاماتى دارد که باید آنها را رعایت کرد؟ چقدر آن الزامات را رعایت میکنیم؟ الگوى تفریح سالم چیست؟ نوع معمارى در جامعهى ما چگونه است؟ ببینید چقدر این مسائل متنوع و فراگیرِ همهى بخشهاى زندگى، داخل در این مقولهى سبک زندگى است؛ در این بخش اصلى و حقیقى و واقعى تمدن، که رفتارهاى ماست. چقدر نوع معمارى کنونى ما متناسب با نیازهاى ماست؟ چقدر عقلانى و منطقى است؟ طراحى لباسمان چطور؟ مسئلهى آرایش در بین مردان و زنان چطور؟ چقدر درست است؟ چقدر مفید است؟ آیا ما در بازار، در ادارات، در معاشرتهاى روزانه، به همدیگر به طور کامل راست میگوئیم؟ در بین ما دروغ چقدر رواج دارد؟ چرا پشت سر یکدیگر حرف میزنیم؟ بعضىها با داشتن توان کار، از کار میگریزند؛ علت کارگریزى چیست؟ در محیط اجتماعى، برخىها پرخاشگرىهاى بىمورد میکنند؛ علت پرخاشگرى و بىصبرى و نابردبارى در میان بعضى از ماها چیست؟ حقوق افراد را چقدر مراعات میکنیم؟ در رسانهها چقدر مراعات میشود؟ در اینترنت چقدر مراعات میشود؟ چقدر به قانون احترام میکنیم؟ علت قانونگریزى - که یک بیمارى خطرناکى است - در برخى از مردم چیست؟ وجدان کارى در جامعه چقدر وجود دارد؟ انضباط اجتماعى در جامعه چقدر وجود دارد؟ محکمکارى در تولید چقدر وجود دارد؟ تولید کیفى در بخشهاى مختلف، چقدر مورد توجه و اهتمام است؟ چرا برخى از حرفهاى خوب، نظرهاى خوب، ایدههاى خوب، در حد رؤیا و حرف باقى میماند؟ که دیدید اشاره کردند. چرا به ما میگویند که ساعات مفید کار در دستگاههاى ادارى ما کم است؟ هشت ساعت کار باید به قدر هشت ساعت فایده داشته باشد؛ چرا به قدر یک ساعت یا نیم ساعت یا دو ساعت؟ مشکل کجاست؟ چرا در بین بسیارى از مردم ما مصرفگرائى رواج دارد؟ آیا مصرفگرائى افتخار است؟ مصرفگرائى یعنى اینکه ما هرچه گیر مىآوریم، صرف امورى کنیم که جزو ضروریات زندگى ما نیست. چه کنیم که ریشهى ربا در جامعه قطع شود؟ چه کنیم که حق همسر - حق زن، حق شوهر - حق فرزندان رعایت شود؟ چه کنیم که طلاق و فروپاشى خانواده، آنچنان که در غرب رائج است، در بین ما رواج پیدا نکند؟ چه کنیم که زن در جامعهى ما، هم کرامتش حفظ شود و عزت خانوادگىاش محفوظ بماند، هم بتواند وظائف اجتماعىاش را انجام دهد، هم حقوق اجتماعى و خانوادگىاش محفوظ بماند؟ چه کنیم که زن مجبور نباشد بین این چند تا، یکىاش را انتخاب کند؟ اینها جزو مسائل اساسى ماست. حد زاد و ولد در جامعهى ما چیست؟ من اشاره کردم؛ یک تصمیمِ زماندار و نیاز به زمان و مقطعى را انتخاب کردیم، گرفتیم، بعد زمانش یادمان رفت! مثلاً فرض کنید به شما بگویند آقا این شیر آب را یک ساعت باز کنید. بعد شما شیر را باز کنى و بروى! ماها رفتیم، غافل شدیم؛ ده سال، پانزده سال. بعد حالا به ما گزارش میدهند که آقا جامعهى ما در آیندهى نه چندان دورى، جامعهى پیر خواهد شد؛ این چهرهى جوانى که امروز جامعهى ایرانى دارد، از او گرفته خواهد شد. حد زاد و ولد چقدر است؟ چرا در بعضى از شهرهاى بزرگ، خانههاى مجردى وجود دارد؟ این بیمارى غربى چگونه در جامعهى ما نفوذ کرده است؟ تجملگرائى چیست؟ بد است؟ خوب است؟ چقدرش بد است؟ چقدرش خوب است؟ چه کار کنیم که از حد خوب فراتر نرود، به حد بد نرسد؟ اینها بخشهاى گوناگونى از مسائل سبک زندگى است، و دهها مسئله از این قبیل وجود دارد؛ که بعضى از اینهائى که من گفتم، مهمتر است. این یک فهرستى است از آن چیزهائى که متن تمدن را تشکیل میدهد. قضاوت دربارهى یک تمدن، مبتنى بر اینهاست.
نمیشود یک تمدن را به صرف اینکه ماشین دارد، صنعت دارد، ثروت دارد، قضاوت کرد و تحسین کرد؛ در حالى که در داخل آن، این مشکلات فراوان، سراسر جامعه و زندگى مردم را فرا گرفته. اصل اینهاست؛ آنها ابزارى است براى اینکه این بخش تأمین شود، تا مردم احساس آسایش کنند، با امید زندگى کنند، با امنیت زندگى کنند، پیش بروند، حرکت کنند، تعالى انسانىِ مطلوب پیدا کنند.
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جوانان استان خراسان شمالى 1391/7/21
خانم میرکریمی مدیر مدرسه علمیه الزهرای (س) گرگان در نشست با اساتید سطح دو این مدرسه با استناد به کلام امام علی (ع) به بحث پیرامون اهمیت خودسازی قبل از دیگر سازی پرداخته و بیان داشت: حضرت امیر ( عليه السلام ) می فرمایند : آن كه خود را در مرتبه پيشوايى قرار مىدهد بايد پيش از مؤدب نمودن مردم به مؤدب نمودن خود اقدام كند و پيش از آنكه ديگران را به گفتار ادب نمايد بايد به كردارش مؤدب به آداب كند و آن كه خود را بياموزد و ادب نمايد به تعظيم سزاوارتر است از كسى كه فقط ديگران را بياموزد و تأديب كند.
وی افزود: درمسیر مسئولیت خطیر معلمی ، توجه به این نکته حائز اهمیت است که قبل از اینکه برای طلاب درسی را اعم از آموزشی ، اخلاقی و … جهت تدریس آماده کنید حتما آن درس را برای خودتان بگذارید ، چراکه استحقاق شما به آن درس بیش از دیگران است. آنچه در کلام حضرت تاکید و توجه ویژه شده است این است که انسان باید در مرحله نخست معلم خود باشد ، مطمئنا اگر معلم خودتان باشید معلم دیگران نیز خواهید بود و دیگران قطعا به شما اقتداء خواهند کرد ولی عکس آن صادق نیست. از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمودند : «من ساوا یوماه فهو مغبون؛ هر کس دو روزش مساوی باشد، پس زیان کرده است.» اگر بخواهید فقط به دیگران پرداخته و از خود غافل باشید این جز رکود چیزی به دنبال نخواهد داشت.
وی تصریح کرد: در کلام دیگری از امیرمومنان علی (ع) وارد شده است که می فرمایند: اما ترحم من نفسك ما ترحم من غیرك» اى انسان! چرا همان گونه كه به دیگران رحم مىكنى به خودت رحم نمىكنى؟ ( خطبه 223) در مسیر تربیت طلاب ، سعی شود در حق خودتان ترحم کنید و مواظب اعمالتان باشیدو از خود غافل نشوید ، گاهی غفلت موجب می شود انسان درد خود را فراموش می کند حال آنکه خود به تربیت نیازمندتر است ، ترحم به خود بهتر از ترحم در حق دیگری است چراکه جامعه ، طلاب و .. تربیت نمی شوند مگر اینکه مربیان این امر تربیت شده باشند. از کلام حضرت امیر (ع) چنین استفاده می شود که ادب به دو صورت است: گاهی زبانی است و گاهی نیز به سیره و عمل است. اگر می خواهیم طلبه تربیت شود این مهم ممکن نیست جز اینکه عمل ما درست باشد پس عمل و رفتار بر گفتار برتری دارد.
میرکریمی خاطر نشان کرد: اساتید به نقش الگویی خود در جمع طلاب تاکید وافر داشته باشند و در راستای تدریس به نکاتی نظیر حضور به موقع در کلاس ، آمادگی کافی و نشاط در کلاس درس و …توجه نمایند .
******************************
خانم دوست محمدیان معاون آموزش این مدرسه نیز در این جلسه بیان داشت: در روایتی از پیامبر اکرم (ص) وارد است که حضرت دررابطه با مقام و منزلت علم و دانش و آگاهی می فرمایند: انَّ الله تعالی و ملائکه و اهل الارض حتی النمله فی جِحرها و حتی الحوت فی البحر یصلون علی المعلم الناس الخیر .( خداوند متعال و فرشتگان و اهل زمین حتی مورچه در لانه اش و حتی ماهیان در دریا بر معلم خیر درود می فرستند. معلم خیر کسی است که خوبیها را به دیگران می آموزد. سرآمد همه خوبیها، علم و دانش و آگاهی است. کسی که علم می آموزد پرده های جهل و نادانی برایش کنار می رود و به رشد و تعالی می رسد.
وی افزود: شما اساتید رسالت سنگینی را به عهده دارید. علمی که توفیق تدریس آن را کسب نمودید اشرف علوم است لذا شایسته است که تمام هستی برایتان دعا کنند البته نکته حائز اهمیت که باید در این راستا بسیار به آن توجه کرد این است که علم همراه با تربیت باشد.رسالت خطیر ، تعلیم همراه با تهذیب است.
وی در ادامه بر اهمیت سنت مباحثه تاکید نموده و اظهار داشت: اساتید باید در کلاس درس برضرورت و لزوم مباحثه دروس تاکید نموده ونحوه مباحثه درست را برای طلاب تشریح نمایند.
حجت الاسلام افشار از يادگاران جنگ تحميلي در مراسمي كه در اردوي مشهد براي
طلاب مدرسه علميه فاطمه الزهراء سلام الله عليها قائمشهر برگزار شد با تمسك به آيه شريفه : «والقرآن
يهدي القوم للتي هي أقوم» گفت: طبق اين آيه قرآن محكم ترين و استوارترين هدايت براي بشر است كه
انسانها با تمسك به آن و فهم عميق آن به سعادت و خوشبختي مي رسند.
وی در ادامه با اشاره به ارزش معنوی اين سفربیان داشت: اين توفيقي كه خداوند
به شما عنایت فرموده را خوب حفظ نموده و به راحتي از دست ندهید و سعي كنید از اين سفر توشه معنوي براي بهتر شدن زندگيتان بردارید.
وی خاطر نشان کرد: شما طلاب سعي كنيد نوري باشيد در قلب خودتان و براي اطرافيانتان نيز
درخشندگي داشته باشيد.