حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس خبرگان، با اشاره به جایگاه بی نظیر و استثنایی این مجلس در نظام اسلامی، وظیفهای مهم را از مجلس خبرگان درخواست کردند و گفتند: این مجلس باید با تشکیل یک هیأت اندیشه ورز که دارای نگاه کلان و راهبردی و عمیق باشد، به بررسی چگونگی حرکت انقلاب اسلامی در ۳۸ سال گذشته به سمت اهداف اصلی خود و پیشرفتها، توقفها و احیاناً پسرفتها در این مسیر بپردازد و براساس جمع بندی خود از دستگاههای مختلف مطالبهگری کند.
هبر انقلاب اسلامی همچنین با اشاره به سخنان سخیف، زشت، ابلهانه، آشفته و سراسر غیرواقعیِ رئیس جمهور امریکا در مجمع عمومی سازمان ملل تأکید کردند: این سخنان ناشی از قدرت نبود، بلکه ناشی از عصبانیت، درماندگی و سبک مغزی است زیرا امریکاییها از اینکه نقشههای چندین ساله آنها در منطقه غرب آسیا، با حضور مؤثر جمهوری اسلامی ایران، نقش بر آب شده است، به شدت ناراحت و عصبانی هستند.
حضرت آیت الله خامنهای، مجلس خبرگان را مجلسی استثنایی و بینظیر از لحاظ ترکیب، کارکرد و وظایف خواندند و افزودند: این مجلس در کنار وظایف کنونی آن، باید یک نگاه و ارزیابی کلان و راهبردی به مسیر و حرکت انقلاب اسلامی داشته باشد.
رهبر انقلاب اسلامی در بیان این وظیفه و سازوکار اجرای آن، خاطرنشان کردند: قوای سهگانه مأمور اداره کشور هستند و باید کشور را انقلابی اداره کنند اما مجلس خبرگان باید با تشکیل یک هیئت اندیشهورز، میزان پیشرفتها یا پسرفتها را در مسیر حرکت به سمت اهداف انقلاب، ارزیابی، و بر اساس آن از دستگاههای مسئول، مطالبه کند.
ایشان سپس با بیان چند نمونه، به تبیین وظیفه مطالبهگری پرداختند و گفتند: یکی از عناوین انقلاب ما، «نه شرقی نه غربی» بود و امروز اگرچه قطب شرق وجود ندارد اما غرب یعنی امریکا و دولتهای اروپایی با قدرت و قوت وجود دارند.
حضرت آیت الله خامنهای افزودند: «نه غربی» یعنی در سیاست، مجذوب و ملحق و مطیع و تحتتأثیر غرب نباشیم، در مسیر خواست آنها نیفتیم و کشور و فرهنگ آن را از آمیختگی با فرهنگ منحط غرب پالایش کنیم، و مجلس خبرگان باید در این خصوص ارزیابی و مطالبهگری کند.
عمر بن سعد يك روز بعد از ورود امام به كربلا يعني روز سوم محرم با چهار هزار سپاه از اهالي كوفه وارد كربلا شد. برخي نوشتهاند كه قوم بنو زهره نزد عمر بن سعد آمده و گفتند: تو را به خدا سوگند میدهیم كه از اين كار (مقابله با امام حسين (ع)) درگذر و تو داوطلب جنگ با حسين مشو، زيرا اين باعث دشمني ميان ما و بنيهاشم ميشود. عمر بن سعد نزد عبيدالله رفت و استعفا كرد، ولي عبيدالله استعفاي او را نپذيرفت و او تسليم شد.
برخي از تاريخ نويسان نوشتهاند، عمر بن سعد دو پسر داشت؛ يكي به نام حفص كه پدر را تشويق و ترغيب به رفتن ميكرد تا با امام (ع) مقاتله كند، ولي فرزند ديگرش او را بهشدت از اقدام به چنين كاري بر حذر ميداشت و سرانجام حفص نيز با پدرش راهي كربلا شد.
سان بن فائد ميگويد: من نزد عبيدالله بودم كه نامه عمر بن سعد را آوردند و در آن نامه چنين آمده بود، چون من با سپاهيانم در برابر حسين و يارانش پياده شدم، قاصدي نزد او فرستاده و از علت آمدنش جويا شوم. او در جواب گفت: اهالي اين شهر براي من نامه نوشته و نمايندگان خود را نزد من فرستاده و از من دعوت كردهاند.
عبيدالله چون نامه عمر بن سعد را خواند، گفت: اکنونکه در چنگ ما گرفتارشده، اميد نجات دارد! ولي حالا وقت فرار نيست.
عبيدالله به عمر بن سعد نوشت: نامه تو رسيد و از مضمون آن اطلاع يافتم، از حسين بن علي بخواه تا او و تمام يارانش با يزيد بيعت كنند، اگر چنين نكرد ما نظر خود را خواهيم نوشت!
چون اين نامه به دست عمر بن سعد رسيد، گفت: ميپندارم كه عبيدالله بن زياد خواهان عافيت و صلح نيست؛ عمر بن سعد، نامه عبيدالله بن زياد را به اطلاع امام حسين نرساند، زيرا ميدانست كه آن حضرت با يزيد هرگز بيعت نخواهد كرد.
عبيدالله بن زياد پس از اعزام عمر بن سعد به كربلا، انديشه اعزام سپاهي انبوه را در سر ميپروراند و بعضي نوشتهاند كه مردم كوفه جنگ كردن با امام حسين (ع) را ناخوش ميداشتند و هر كس را به جنگ آن حضرت روانه ميكردند، بازميگشت. عبيدالله بن زياد شخصي را به نام سويد بن عبدالرحمان فرمان داد تا در اين مسئله (فرار از جنگ) تحقيق كند و متخلفان را نزد او برد. او يك نفر شامي را كه براي انجام امر مهمي از لشکرگاه به كوفه آمده بود، گرفته و نزد عبيدالله برد و او دستور داد سر آن مرد شامي را از تنش جدا نمايند، تا كسي جرئت سرپيچي از دستورات او را نكند!
عبيدالله شخصاً از كوفه به طرف نخيله حركت كرد و كسي را نزد حصين بن تميم كه به قادسيه رفته بود، فرستاد. او به همراه چهار هزار نفر كه با او بودند به نخيله آمد، سپس كثر بن شهاب حارثي، محمد بن اشعث، قعقاع بن سويد و اسماء بن خارجه را طلب كرد و گفت: در شهر كوفه گردش كنيد و مردم را به طاعت و فرمان برداي از يزيد و من فرمان دهيد و آنان را از نافرماني و برپا كردن فتنه بر حذر داريد و آنان را به لشکرگاه فراخوانید. پس آن چهار نفر طبق دستور عمل كردند و سه نفر از آنها به نخليه نزد عبيدالله بازگشتند و كثير بن شهاب در كوفه ماند و در ميان كوچهها و گذرگاهها ميگشت و مردم را به پيوستن به لشكر عبيدالله تشويق ميكرد و آنان را از ياري امام حسين (ع) بر حذر ميداشت.
عبيدالله گروهي سواره را بين خود و عمر بن سعد قرار داد كه هنگام نياز از وجود آنها استفاده شود و هنگامیکه او در لشکرگاه نخيله بود، شخصي به نام عمار بن ابي سلمه تصميم گرفت كه او را ترور كند، ولي موفق نشد و بهطرف كربلا حركت كرد و به امام ملحق و شهيد شد.
*در زندگی حسینبنعلی علیهالسّلام، یک نقطهی برجسته، مثل قلهای که همهی دامنهها را تحتالشعاع خود قرار میدهد، وجود دارد و آن عاشورا است.
* تحقیقاً یکی از مهمترین امتیازات جامعه شیعه بر دیگر جوامع مسلمان، این است که جامعه شیعه، برخوردار از خاطره عاشوراست.
* یکی از بزرگترین نعمتها، نعمت خاطره و یاد حسینبنعلی علیهالسّلام، یعنی نعمت مجالس عزا، نعمت محرّم ونعمت عاشورا برای جامعه شیعیِ ماست.
* قدر مجالس عزاداری را بدانند، از این مجالس استفاده کنند و روحاً و قلباً این مجالس را وسیلهای برای ایجاد ارتباط و اتّصالِ هرچه محکمتر میان خودشان و حسینبنعلی علیهالسّلام، خاندان پیغمبر و روح اسلام و قرآن قرار دهند.
* در ماه محرم، معارف حسینی و معارف علوی را که همان معارف قرآنی و اسلامی اصیل و صحیح است، برای مردم بیان کنید.
* اگر برای ذکر مصیبت، کتاب «نَفَس المهمومِ» مرحوم «محدّث قمی» را باز کنید و از رو بخوانید، برای مستمع گریهآور است و همان عواطفِ جوشان را بهوجود میآورد. چه لزومی دارد که ما به خیال خودمان، برای مجلسآرایی کاری کنیم که اصل مجلس عزا از فلسفه واقعیاش دور بماند؟!
* وقتی شعر را میخوانیم، به فکر باشیم که از این شعر ما، ایمان مخاطبان ما زیاد شود. پس، هر شعری را نمی خوانیم؛ هرجور خواندنی را انتخاب نمیکنیم؛ جوری میخوانیم که لفظ و معنا و آهنگ، مجموعاً اثرگذار باشد. در چه؟ در افزایش ایمان مخاطب.
* برخی کارهاست که پرداختن به آنها، مردم را به خدا و دین نزدیک میکند. یکی از آن کارها، همین عزاداریهای سنّتی است که باعث تقرّبِ بیشترِ مردم به دین میشود. این که امام فرمودند «عزاداری سنّتی بکنید» به خاطر همین تقریب است. در مجالس عزاداری نشستن، روضه خواندن، گریه کردن، به سروسینه زدن و مواکب عزا و دستههای عزاداری به راه انداختن، از اموری است که عواطف عمومی را نسبت به خاندان پیغمبر، پرجوش میکند و بسیار خوب است.
* من حقیقتاً هر چه فکر کردم، دیدم نمیتوانم این مطلب - قمهزدن - را که قطعاً یک خلاف و یک بدعت است، به اطّلاع مردم عزیزمان نرسانم. این کار را نکنند. بنده راضی نیستم. اگر کسی تظاهر به این معنا کند که بخواهد قمه بزند، من قلباً از او ناراضیام.
* لازم است از همه برادران و خواهرانی که در سراسر کشور، در ایّام عزاداری، با اقامه عزا و به راه انداختن مراسم عزاداری، بخصوص با اقامه نماز جماعت در ظهر عاشورا و با عرض ارادت به خاندان پیامبر، این روزها را بزرگ داشتند سپاسگزاری کنم.
صفحات: 1· 2