درباره منشأ اهمیت روز اربعین امام حسین در تاریخ شیعه، باید گفت که این روز (20 صفر) از دو جهت کانون توجه قرار گرفته است؛ یکی از جهت بازگشت اسرا از شام به کربلا در اربعین اول یا دوم و زیارت قبر مطهر امام حسین توسط امام سجاد و حضرت زینب، و دیگری به سبب زیارت قبر سیدالشهدا(ع) توسط جابر بن عبدالله انصاری یکی از اصحاب برجسته رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع)؛
بنابراین، نخستین زائر اربعین از میان مردم، جابر بن عبد الله انصاری بوده است و نخستین زائر اربعین از میان خانواده امام حسین(ع) و بنی هاشم، کاروان اسراء اهل بیت پیامبر در هنگام بازگشت از شام، می باشد؛ چنان که مرحوم سید بن طاووس در کتاب شریف لهوف، چنین میفرماید:
لَمّا رَجَعَ نِساءُ الحُسَینِ(ع) وعِیالُهُ مِنَ الشّامِ وبَلَغوا إلَی العِراقِ، قالوا لِلدَّلیلِ: مُرَّ بِنا عَلی طریقِ کربَلاءَ، فَوَصَلوا إلی مَوضِعِ المَصرَعِ، فَوَجَدوا جابِرَ بنَ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِی رَحِمَهُ اللّهُ وجَماعَةً مِن بَنی هاشِمٍ ورِجالًا مِن آلِ الرَّسولِ صلی الله علیه و آله قَد وَرَدوا لِزِیارَةِ قَبرِ الحُسَینِ علیه السلام، فَوافَوا فی وَقتٍ واحِدٍ، وتَلاقَوا بِالبُکاءِ وَالحُزنِ وَاللَّطمِ، و أقامُوا المَآتِمَ المُقرِحَةَ لِلأَکبادِ، وَاجتَمَعَت إلَیهِم نِساءُ ذلِک السَّوادِ، و أقاموا عَلی ذلِک أیاما. (
“هنگامی که زنان و خاندان امام حسین(ع) از شام باز گشتند و به عراق رسیدند. به راهنمایشان گفتند: «ما را از راه کربلا ببر». آنان به قتلگاه [شهدا] رسیدند و جابر بن عبد اللّه انصاری که خدا رحمتش کند و گروهی از بنی هاشم و مردانی از خاندان پیامبر(ص) را دیدند که برای زیارت قبر حسین(ع) آمده بودند. پس در یک زمان، در آن جا گرد آمدند و با گریه و اندوه و بر سر و صورتزنان، به هم رسیدند و مجلسهای عزایی بر پا داشتند که جگر را آتش مىزد. زنان حاضر در آن جا هم گِرد آمدند و چندین روز، همین گونه ماندند.” (ابن طاووس، الملهوف، ص 225)
هم چنین علّامه مجلسی(ره) در کتاب زاد المعاد می نویسد: «مشهور آن است که سبب تأکید زیارت آن حضرت در این روز، آن است که امام زین العابدین(ع) با سایر اهل بیت در این روز بعد از مراجعت از شام به کربلای معلّی وارد شدند و سرهای مطهّر شهداء را به بدن های ایشان ملحق کردند». (مجلسی، زادالمعاد، ص 402)
حجت الاسلام طاهری مدیر حوزه علمیه برادران مازندران در شرح نهج البلاغه در مدرسه علمیه خواهران حضرت نرجس (س) ساری گفت: هر کس که بخواهد نهج البلاغه را مورد مطالعه و بررسی قرار دهد ابتدا باید امیرالمومنین علیه السلام را به عنوان امام و یا به عنوان یک شخصیت بی نظیر تاریخ بشناسد که این امر از طریق قرآن، احادیث نبوی، سخنان خود حضرت و تاریخ و دیدگاه دانشمندان میسر می شود.
وی اظهار کرد: برای درک مفاهیم نهج البلاغه بهتر است بررسی آن از مطالب آسان شروع شده و از روش تحقیق موضوعی استفاده گردد؛ همچنین موضوع را از خود نهج البلاغه گرفته و یا موضوعات از بیرون انتخاب و سپس مطالب درباره آن در نهج البلاغه جمع آوری شود.
مدیر حوزه های علمیه مازندران در پایان خاطر نشان کرد: با توجه به این که برای تحقیق در نهج البلاغه نیاز به ابزارهایی مانند کتاب، دانش و مهارت نیاز است؛ لذا برای ورود به نهج البلاغه علاوه بر عزم و جدیت، باید ابزار تحقیق را هم به خوبی شناخت و مورد استفاده قرار داد.
استاد حوزه خواهران مازندران گفت: خداوند مودّت و رحمت را بین انسانها قرار داده تا قلوب را به هم نزدیک کند و این جعل الهی است.
خانم یزدان پناه استاد حوزه خواهران مازندران در نشست اخلاقی مدرسه علمیه خواهران فاطمه الزهراء (س) آمل در تفسیر آیه 21 سورم روم بیان کرد: بر اساس این آیه ،زن و شوهر مایه سکون و آرامش یکدیگرند؛ پس باید در زندگی به گو نه ای رفتار کنند تا این آرامش در خانواده پایدار باقی بماند.
وی گفت: در این آیه در خصوص همسران لفظ “مودّت” آمده و کلمه محبت به کار نگرفته شده ؛ چرا که آثار مودّت در رفتار است، اما محبت و عشق، علاقه قلبی و درونی می باشد
این استاد حوزه در ادامه اعلام کرد: نکته حائز اهمیت دیگر در این آیه این است که مودّت و رحمت هر دو از عواطف مثبت می باشند؛ اما رحمت، در جایی است که دو نفر حضور داشته و یکی از آن ها احساس نیاز کرده و طرف دیگر نیازش را برطرف می نماید. وقتی که زن نیازی دارد، رحمت در مرد زمانی ظاهر می شود که نیاز او را برآورده نماید و در زن هم نسبت به مرد چنین رابطه ای وجود دارد.
وی اظهار کرد: خداوند در این آیه لفظ “جعل” به کار برده که بیانگر این است که خداوند مودّت و رحمت را بین انسانها قرار داده تا قلوب را به هم نزدیک کند و این جعل الهی است.
یزدان پناه خاطر نشان کرد: در زندگی زناشویی همسران باید احساسات خود را بیان کنند تا در میان آن ها مودّت و رحمت برقرار شده و زندگی شان به سکونت و آرامش برسد
امام صادق علیه السلام به “سدیر” که نمی توانست امام حسین علیه السلام را در کربلا و در کنار مرقد شریف ایشان، زیارت کند، فرمود:
يا سَديرُ، تَزورُ قَبرَ الحُسَينِ عليه السلام فی كُلِّ يَومٍ؟ قُلتُ: جُعِلتُ فِداكَ! لا، قالَ: فَما أجفاكُم! قالَ: فَتَزورونَهُ فی كُلِّ جُمعَةٍ؟ قُلتُ: لا. قالَ: فَتَزورونَهُ فی كُلِّ شَهرٍ؟ قُلتُ: لا. قالَ: فَتَزورونَهُ فی كُلِّ سَنَةٍ؟ قُلتُ: قَد يَكونُ ذلِكَ. قالَ: يا سَديرُ، ما أجفاكُم لِلحُسَينِ عليه السلام! أما عَلِمتَ أنَّ للّهِ عَزَّ وجَلَّ ألفَی ألفِ مَلَكٍ شُعثٍ غُبرٍ يَبكونَ ويَزورونَ لا يَفتُرونَ، وما عَلَيكَ يا سَديرُ أن تَزورَ قَبرَ الحُسَينِ عليه السلام فی كُلِّ جُمعَةٍ خَمسَ مَرّاتٍ وفی كُلِّ يَومٍ مَرَّةً؟ قُلتُ: جُعِلتُ فِداكَ! إنَّ بَينَنا وبَينَهُ فَراسِخَ كَثيرَةً. فَقالَ لی: اصعَد فَوقَ سَطحِكَ، ثُمَّ تَلتَفِتُ يَمنَةً ويَسرَةً، ثُمَّ تَرفَعُ رَأسَكَ إلَیالسَّماءِ، ثُمَّ انحو نَحوَ القَبرِ، وتَقولُ: السَّلامُ عَلَيكَ يا أبا عَبدِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيكَ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَكاتُهُ، تُكتَبُ لَكَ زَورَةٌ، وَالزَّورَةُ حُجَّةٌ وعُمرَةٌ. قالَ سَديرٌ: فَرُبَّما فَعَلتُ فِی الشَّهرِ أكثَرَ مِن عِشرينَ مَرَّةً. (کلینی، الکافی، ج 4، ص 589)
«ای سَدير! قبر حسين عليه السلام را در هر روز، زيارت میكنی؟». گفتم: فدايت شوم، نه! حضرت فرمودند: «چه قدر جفاكاريد!». سپس فرمودند: «او را هفتهای يک بار، زيارت میكنيد؟». گفتم: نه. حضرت فرمودند: «در هر ماه، چه طور؟». گفتم: نه. حضرت فرمودند: «در هر سال، چه؟». گفتم: گاه، چنين میشود. حضرت فرمودند: «ای سَدير! چه قدر به حسين عليه السلام جفا میكنید! آيا نمیدانی كه خدای عزوجل، دو هزار هزار فرشته پريشان غبارآلود دارد كه میگِريند و زيارت میكنند و خسته نمیشوند. چه میشود ای سَدير كه قبر حسين عليه السلام را در هر هفته، پنج بار و در هر روز، يک بار، زيارت كنی؟». گفتم: فدايت شوم! ميان ما و او فرسنگها راه است. امام عليه السلام به من فرمودند: «به بالای بام خانهات برو. سپس به راست و چپ، توجّه كن و آن گاه، سرت را به سوی آسمان، بالا ببر و به سوی قبر حسين عليه السلام رو كن و بگو: “السَّلامُ عَلَیكَ يا أبا عَبدِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیكَ و رَحمَةُ اللّهِ و بَرَكاتُهُ : سلام بر تو، ای ابا عبد اللّه! سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد!". برایت، یک زیارت نوشته میشود و زیارت، [معادل] يک حج و عمره است». [پس از آن،] گاه در یک ماه، بیش از بیست بار، آن را به انجام میرساندم.