حضرت امام هادی علیه السلام امام دهم ما شیعیان است که زیارت جامعه کبیره یادگار شریف آن امام همام امی باشد.علامه جوادی آملی در کتاب ادب فنای مقربان در عظمت این زیارت می فرمایند:
زیارت جامعه منشور بلند امامت و هدایت است که سیل گونه از کوهسار وجود هادی امت حضرت ابوالحسن ثالث ،علی بن محمد النقی (علیه و علی آبائه و ابنائه افضل الصلوة و السلام) سرازیر شده است. ان منشور بلند ،هرچند که در لباس شرح فضایل و کمالات انسان های کامل و خلفای برجسته الهی ،یعنی اسوه طاها و یاسین ،ائمه اطهار بیان شده است ،لیکن معارف عمیق و توحیدی-ولایی آن بسان سیلی بنیان کن، اساس شرک و دوگانه پرستی و بنیاد بیگانه گرایی را بر می کند و با پیشروی به سوی دشت و دمن امت اسلام ،تشنه کامان حقیقت و معرفت ناب نبوی و ولوی را سیراب میکند.
ایشان محبوب القلوب مردم بودند به قدری آن بزرگوار صاحب هیبت بود که اگر دشمن با آن برگزیده خدا مصادف می شد تملق می گفت؛ در اینجا به وقایعی بسیار کوتاه در این باب اشاره می کنیم:
وقایعی در باب مهابت حضرت هادی
محمد بن حسن بن اشتر علوی می گوید: من در زمان کودکی با پدرم درب منزل متوکل بودیم ،مردم جمع بودند ،اولاد ابوطالب و اولاد عباس و دیگران ؛ وقتی که امام هادی علیه السلام تشریف می آورد همه سواران به احترام وی پیاده می شدند و راه باز می نمودند تا حضرت وارد گردد.
در آن روز به همدیگر گفتند: امروز به احترام این نوجوان پیاده نخواهیم شد؛ او از ما شریف تر و بزرگ تر و مسن تر و دانا تر نیست، به خدا سوگند پیاده نخواهیم شد.
ابوهاشم جعفری به آنها گفت: به خدا سوگند وقتی او را دیدید با خواری و ذلت پیاده خواهید شد ؛ اندکی بیش نگذشت که حضرت پیدا شد و وقتی که چشم آنان به حضرت افتاد همه پیاده شدند! ابوهاشم به آنان گفت: مگرنه اینکه خیال می کردید که پیاده نخواهید شد؟ گفتند: نتوانستیم خود را نگه داریم ، و پیاده شدیم.
و ابو هاشم جعفری نقل کرده است که متوکل برای جلوس عمومی خود جایی را ساخته بود که دارای پنجره هایی بود که آفتاب از آنها در داخل می تابید و در میان آن پنجره ها و شبکه ها پرنده هایی جا داده بود، روزی که به مردم اذن عام می داد و روز دیدار او بود ،همان جا می نشست ، وقتی که مردم می آمدند ،آن پرنده ها می خواندند و سرو صدا راه می انداختند، نه متوکل می شنید مردم چه می گویند و نه مردم می شنیدند که او چه می گوید اما هنگامی که امام هادی علیه السلام وارد می شد؛ آن پرنده ها ساکت می شدند و صدایی از آنها شنیده نمی شد تا وقتی که حضرت بیرون می رفت، باز سرو صدا راه می انداختند.
همجنین تعدادی کبک داشت که خودش در جایی بالا می نشست و آن کبک ها را به جنگ با هم وا می داشت و به تماشای آنها می پرداخت و می خندید ؛ وقتی که امام هادی علیه السلام وارد می شد آن کبک ها به دیوار می چسبیدند و تا وقتی که حضرت تشریف داشتند تکان نمی خوردند، وقتی که حضرت بیرون می رفت باز به جنگ می پرداختند.
عظمت و جلال حضرت به گونه ای بود که همه موجودات در برابر وی کرنش می کردند و در مقابلش خاضع بودند.
صاحب منشور امامت
سلام خدا قوت ، ممنون از تنلاش خالصانتون و تبریک می گم موفقیتتون رو تو وبلاگ .
انشاء الله که همیشه جزء بهترین ها باشید .
و منتظر قدوم سبزتان تو وبلاگمون هستیم .
یا حق
مدرسه علمیه فاطمیه ( س ) قروه درجزین