كاروان امام پس از حركت و طي مسيري كوتاه به منطقهاي رملي كه با نخلستان و تپه ماهوري احاطه شده بود رسيد. وقتي به آن جا رسيدند، حضرت فرمود: نام اين زمين چيست؟ عرض شد: كربلا؛ حضرت فرمود: پروردگارا! از اندوه و بلا به تو پناه ميبرم. سپس حضرت فرمود: “توقف كنيد و رحل اقامت بيفكنيد. به خدا اين جا محل خوابيدن شتران ما و جاي ريخته شدن خون ما و قتلگاه و مدفن ماست و به خدا در اين جا حريم حرمت ما شكسته ميشود و جدم همين را به من خبر داده است.”
سپس اصحاب امام پياده شدند و حر و لشكرش هم در ناحيه ديگري مقابل امام پياده شدند. حضرت در گوشهاي نشست و به اصلاح شمشير خود پرداخت در حالي كه اين شعار را ميخواند:
اي روزگار! چه بسيار صبح و شام كه صاحب و طالب حق كشته گشته و روزگار بدل نميپذيرد و امور به خداي بزرگ بازميگردد و هر موجود زندهاي اين راه را كه من رفتم خواهد رفت.
هنگامي كه قافله كربلا به منزل رسيد و لشكر حر جلوي امام حسين (ع) و اصحابش را گرفت و خبر ميرسيد كه از كوفه لشكر آماده آمدن به كربلاست، جريان واضح گشت و معلوم شد كه حسين (ع) و ياران همراهش كشته ميشوند. ابيعبدالله يارانش را جمع كرد و خطبهاي خواند و پس از حمدوثناي الهي فرمود: “اما بعد اي اصحاب من، ميبينيد كه چه پيش آمده است. يعني صحبت از كشته شدن است؛
آيا نميبينيد كه كار به جايي رسيده كه حق پايمال شده و به آن عمل نميشود و باطل رواج يافته است و به معروف عمل نميشود و از منكر نهي نمي گردد جا دارد كه مومن آرزوي مرگ كند اما من مرگ را جز سعادت نميبينم و زندگي با اين ظالمها جز ذلت نيست.”
مقصود آن حضرت را اصحاب فهميدند و اعلام جان نثاري كردند. خورشيد خود را به معركه رسانده و گرماي طاقتفرسايش امان همه را ربوده بود و تشنگي بر هر دو سپاه غلبه كرده بود امام (ع) دستور داد كه به همه سپاه حر و اسبهاي آنان آب بدهند و آنان را سيراب كنند و امام (ع) و ياران هم آب نوشيدند.
همچنين در اين روز امام حسين (ع) اولين خطبه خود براي سپاه حر را خواندند. آفتاب به وسط آسمان رسيده بود هنگام نماز ظهر بود. امام به حجاج بن مسروق جعفر امر كرد اذان بگويد: سپس امام (ع) با عبا، ردا و نعلين بعد از حمد و سپاس خداوند چنين فرمود:
اي مردم، من از خداي شما و شما پوزش ميطلبم من پيش شما نيامدم مگر وقتیکه نامههایتان رسيد قبل از اينكه من شما را بيابم، نامههاي شما به من رسيد كه ما را امامي نيست، شايد خداوند ما را بر هدايت مجتمع كند اگر بر همان گفتار هستيد، من بهسوی شما آمدم اگر شما به عهدها و پیمانهای خود، آنگونه كه من اطمينان يابم، به من قول ميدهيد به سرزمين شما وارد ميشوم.
آنها ساكت بودند به مؤذن گفته شد اذان را بگويد امام (ع) به حر گفت تو با يارانت نماز بگزار، حر گفت: نه شما بخوان ما نيز به همراه تو نماز ميخوانيم سپس امام با آنها نماز خواند.
نشست آموزشی توجیهی تشکل های پژوهشی مدرسه علمیه خواهران صدیقه طاهره(سلام الله علیها)،نوشهر با حضور مسئول تشکل های پژوهشی استان مازندران، مدیر، کادر و طلاب مدرسه علمیه صدیقه طاهره(سلام الله علیها) نوشهر برگزار گردید.
«خانم فریده حبیبیان»، مسئول تشکل های پژوهشی حوزه علمیه خواهران مازندران بعد از بیان شاخص های علمی پژوهشی همچون تولید علم، تعداد پژوهشگران و مراکز پژوهشی، بیان کرد: حوزه های علمیه خواهران یکی از مراکز بزرگ علمی پژوهشی است که وظیفه این مرکز تولید علم به ویژه در حوزه علوم انسانی می باشد.
وی در ادامه با اشاره به اهداف تشکیل کانون پژوهشی اظهار کرد: یکی از اهداف حوزه های علمیه خواهران نقش آفرینی در خارج از محیط حوزه است که این امر با همفکری و کار جمعی حاصل می گردد. از این رو سیر مطالعاتی کانون پژوهشی بستری مناسب برای رسیدن به این هدف می باشد.
حبیبیان گفت: سیر مطالعاتی کانون پژوهشی به دو صورت عمومی و تخصصی می باشد و سیر تخصصی آن شامل سه مرحله ی پیش نیاز، مقدماتی و تخصصی می باشد.
مسئول تشکل های پژوهشی حوزه خواهران مازندران تصریح کرد: با توجه به این که تشکلهای پژوهشی یک فعالیت تخصصی تشکیلاتی است، لذا گروه های علمی از سه الی پنج نفر در رشته های مربوطه تشکیل می گردد که وظیفه هماهنگی با سرگروه بوده و سرگروه ها باید با دبیر گروه در ارتباط باشند و در نهایت دبیرگروه گزارش فعالیت ها را در اختیار معاون پژوهش قرار می دهد.
بنا به نقل کتاب هاى معتبر تاریخى جرقه قیام امام حسین علیه السلام از ۱۵ رجب سال ۶۰ هجرى زده شد یعنى روز مرگ معاویه لعنت الله علیه. امام از آن روز با یزید مخالفت کرد تا رسید به محرم سال ۶۱ هجرى؛
در اینجا می خواهیم به اتفاقاتى که در ده روز اول محرم در زمین کربلا افتاد، بپردازیم. نُه روز نسبتا آرامى که منجر به روزى خونین شد. روزى که در آن تکلیف ظلم و ظالم براى همیشه معلوم شد.
روز اول:
امام حسین علیه السلام، قبل از رسیدن به سرزمین کربلا، با حرّ بن یزید ریاحى در منطقه “ذو حسم” ملاقات مى کند. لشگر عبید الله بن زیاد به فرماندهى حرّ مانع از پیشروى امام به سمت کوفه مى شود و ایشان را به سمت کربلا هدایت مى کند. حرّ همراه امام مى ماند. حتى نماز را هم پشت سر امام می خواند. حرّ مامور بود تا با امام برخورد تند داشته باشد ولى با امام مدارا مى کند. اما عبیدالله به حرّ نامه مى نویسد که به امام سخت بگیرد. حرّ هم طبق فرمان راه را بر امام حسین علیه السلام و یارانش بست و آ نها را به سمت منطقه خشک و بى آب و علفى به نام کربلا برد.
فرزند روح الله
فرماندهی معنوی رزمندگان دست روحانیون بود، یک روحانی در جبهه آنقدر موثر بود که می توانست یک گردان یا یک تیپ را تحول معنوی ببخشد.
بعثی ها ترس عجیبی از روحانیون داشتند. تقریبا 50 روز بعد از شروع جنگ بود که ما به خرمشهر رسیدیم، وقتی وارد شهر شدیم، دیدیم ول وله ای در شهر حاکم است. از رزمندگانی که داخل شهر بودند، پرس و جو کردیم، می گفتند عراقی ها از میان شبیه خون زنها، آخوندی را گرفتند و آنقدر با سر نیزه هاشان بر سر این روحانی زدند تا این که زنده زنده او را شهید کردند، آنها می گفتند: ما یک خمینی کشتیم.
در واقع، عراقی ها یک روحانی را خمینی فرض می کردند….
*********************
چراغ راه
اوایل جنگ، عملیاتی مشترک بین سپاه و ارتش در حال برنامه ریزی بود. شهید صیاد شیرازی از فرصت استفاده کرده و آیت الله بهاالدینی را به همراه خود به اتاق عملیات می آورد. در یکی از شب ها که آیت الله بهاالدینی هم حضور داشتند، عملیات گره خورد. هریک از فرمانده ها دنبال راه چاره ای می گشت تا بتواند گره را باز کند.
آیت الله بهاالدینی شروع به صحبت کرد و گفت: چرا به امام حسین(ع) توسل نمی کنید تا مشکلتان حل شود؟
بچه ها با توسل به حضرت توانستند گره کار را باز کنند.
در حقیقت، هدایت علما در دوران دفاع مقدس، چراغ راهی بود برای زودتر به مقصد رسیدن؛
برگرفته از کتاب شرح دلدادگی
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی، به مناسبت هفته دفاع مقدس و روز تجلیل از شهیدان و ایثارگران، پیامی صادر کردند.
متن این پیام که همزمان با مراسم غبار روبی، عطرافشانی و گلباران مزار شهیدان در سراسر کشور از سوی حجت الاسلام و المسلمین شهیدی محلاتی نماینده ولی فقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران در گلزار شهدای بهشت زهرای تهران قرائت شد؛ به این شرح است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
خداوند عزیز و رحیم را سپاس که در دوران ما، معنی و مضمون والای شهادت را، تجسّم بخشید و دلهای پاک و روشنی را مشتاق آن ساخت. این نورافکنهای فروزان، اکنون فضای زندگی را با معنویت خود روشن ساختهاند. چشمهای بینا و دلهای بیدار از آن بهره میبرند و ذخیرهی معنوی که جانمایهی حرکت به سوی تمدن نوین اسلامی است، روز به روز افزایش مییابد و زندگی را روح و طراوت میبخشد. سلام خدا و اولیاء او بر این جانهای تابناک که هم زندگی و هم مرگشان مایهی اعتلای جامعه اسلامی است، و همواره چنین باد انشاءالله.