ای مردم! شما را به خدا سوگند، آیا می دانید که به راستی این شما بودید نامه به پدرم نوشتید و به او نیرنگ زدید و با او پیمان بستید و بیعت نمودید و به جنگ با او برخاستید؟ مرگ بر شما این کرداری که از پیش خویش فرستادید! و ننگ بر اندیشه شما! با چه دیده ای به روی رسول خدا نگاه خواهید کرد؟ هنگامی که به شما بگوید: چون عترت مرا کشتید و احترام آنان را از میان بردید، پس از امت من نیستید.
هنوز زخم دل بهبودی نیافته، همین دیروز بود که پدرم را با افراد خانواده اش کشتید، هنوز سوگ رسول الله و داغ پدرم و فرزندان پدرم فراموش نشده است. هنوز این غصه ها گلوگیر من است و این اندوه ها در سینه ام جوشان است و دلم از این غم ها خروشان است
سخن كه بدین جا رسید صداى گریه و شیون از سر تا سر جمعیت بلند شد و به یكدیگر مى گفتند: خودتان را نابود كردید و نفهمیدید!
پس از اندكى درنگ دوباره رشته سخن را بدست گرفت و چنین فرمود:
رحم الله امرء نصیحتى، و حفظ وصیتى فى الله و فى رسوله و اهل بیته، فان لنا فى رسول الله أسوة حسنة.
خدای رحمت کند کسی را که نصیحت مرا بپذیرد و وصیتم را درباره خدا و پیامبرش و خاندان پیامبر خدا پاس دارد. که به راستی رسول خدا برای ما الگوی نیکوئی است.
اهل كوفه گفتند:
« فانا سامعون معیطون حافظون لذمامك … فانا حرب لحربك و سلم لسلمك. نبرأ ممن ظلمك و ظلمنا»
ای پسر پیامبر خدا! ما همه گوش به تو داریم و فرمان تو می بریم و از حرمت و آبروی تو نگاهبانی می کنیم که ما دوستدارت هستیم و از تو رویگردان نیستیم، پس هر دستوری داری بفرما، خداوند تو را رحمت کند، پس به تحقیق ما با کسی که بخواهد با تو بجنگد جنگ کنیم و با کسی که بخواهد با تو بسازد سازش کنیم. ما به یقین از یزید که لعنت حق بر او باد، بازخواست می کنیم و از کسی که نسبت به تو و ما ستم رواداشته بیزاری می جوییم.
پس از سخنان اهل كوفه، مجدداً امام به سخن آمد و فرمود:
هیهات هیهات، ایها الغدرة المكرة، حیل بینكم و بین شهوات أنفسكم، اتریدون أن تأتوا الى كما ائیتم الى ابى من قبل؟ كلا و رب الراقصات، فان الجرح لما یندمل، قتل أبى بایمس و اهل بیته معه، و لم ینس ثكل رسول الله و ثكل أبى و بنى ابى، ان وجده و الله بین لهاتى، مرارنه بین حناجرى و حلقى تجرى فى فراش صدرى، و مسألتى: ان لا تكونو لنا و لا علینا.
هیهات !هیهات! ای مردم نیرنگ باز و مکار! به خواسته های دل خویش نخواهید رسید. می خواهید به من نیرنگ بزنید همچون گذشته که به پدرانم زدید؟ به خدای شتران راهوار، چنین چیزی دیگر پیش نمی آید! هنوز زخم دل بهبودی نیافته، همین دیروز بود که پدرم را با افراد خانواده اش کشتید، هنوز سوگ رسول الله و داغ پدرم و فرزندان پدرم فراموش نشده است. هنوز این غصه ها گلوگیر من است و این اندوه ها در سینه ام جوشان است و دلم از این غم ها خروشان است، آنچه از شما می خواهم این است که نه با ما باشید و نه بر ما.
آنگاه اشعاری این چنین قرائت فرمود:
شگفت نیست کشته شدن حسین
زیرا پدرش از او بهتر و بزرگوارتر بود
پس شما ای کوفیان شادمان نشوید
از مصیبت های حسین که بزرگ ترین مصائب است
جان به فدای آنکه در کنار فرات کشته شد
پاداش کشندگان او آتش دوزخ است
منابع:
1. کتاب «مقتل الحسین علیه السلام»، علامه سید عبدالرزاق مقدم
2. کتاب «مقتل الشّمس»، محمدجواد صاحبی.
صفحات: 1· 2